شهدا شرمنده ایم خاطرات مردان بی ادعا
| ||
|
سلیم بشین، ریشوها هنوز هستن!
ابراهیم میگفت: به سراغ اون فرمانده عراقی رفتم و گفتم به نیروهات چی گفتی که سریع تسلیم شدن؟ اون عراقی که دیگه ترسش ریخته بود و میدونست کاری با او نداریم ماجرا را تعریف کرد. ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب |
|