بهشت زهرا، قطعه 26، رديف 32،
شماره 22، مزار شهيد سيد احمد پلارك
شهدا شرمنده ایم خاطرات مردان بی ادعا
| ||||||||
|
خاطراتی از سید مرتضی آوینی
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
محمد جواد باهنر، در سال 1312 در شهر كرمان متولد شد. دومين فرزند خانواده بود و غير از ايشان هشت خواهر و برادر ديگر هم بودند. محله ايشان معروف به «محلة شهر» از محلههاي بسيار قديمي و مخروبة شهر كرمان به شمار ميرفت. پدرش، پيشهور سادهاي بود. زندگي بسيار محقرانهاي داشت، مغازه كوچكي در سرگذر، كه از اين راه امرار معاش ميكرد. در پنج سالگي به مكتب خانهاي سپرده شد كه نزديك منزلشان بود، چون اولاً در آن ايام مدارس چندان زيادي نبود، اگر هم بود، خانوادههاي امثال خانواده ايشان به آن دسترسي نداشتند. در مكتبخانه بانوي متدينهاي بود كه قرآن را نزد ايشان خواند. موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
خاطراتی از شهید رجائی
«یک بار با آقای رجایی به کرمانشاه رفته بودیم و از آنجا می خواستیم به سنندج برویم وقتی آماده حرکت شدیم چون می خواستند همه ما را مسلّح کنند از جمله به من هم یک کلت داده بودند. آقای رجایی به شوخی به آنها گفت: "آقا این کلت را از صابری بگیرید. او یک مرغ را هم نمی تواند بکشد. ضد انقلاب بدون اسلحه می آید و اسلحه اش را از دستش می گیرد و با آن ما را می کشد." آنها هم باور کردند و اسلحه را از من گرفتند!» (خاطرات گل آقا، صفحه 116)
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
ده خاطره از شهید حاج حسین خرازی
1) مرحله اول عملیات که تمام می شود، آزاد باش می دهند و یک جعبه کمپوت گیلاس؛ خنک ، عینهو یک تکه یخ . انگار گنج پیدا کرده باشیم توی این گرما. از راه نرسیده، می گوید«می خواین از مهمونتون پذیرایی کنین؟» می گویم « چشمت به این کمپوتا افتاده؟ اینا صاحاب دارن. نداشته باشن هم خودمون بلدیم چی کارشون کنیم .» چند دقیقه می نشیند.تحویلش نمی گیریم،می رود. علی که می آید تو ، عرق از سرو رویش می بارد. یک کمپوت می دهم دستش. می گویم « یه نفر اومده بود ، لاغر مردنی. کمپوت می خواست به ش ندادیم. خیلی پررو بود. » می گوید «همین که الان از این جا رفت بیرون؟ یه دست هم نداشت؟ » می گویم « آره . همین» می گوید « خاک ! حاج حسین بود .» موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
1)ایشان انگشتری داشتند که خیلی برایش عزیز بود. می گفت این انگشتر را یکی از دوستانش موقع شهادت از دست خود در آورده و دست ایشان کرده و در همان لحظه شهید شده است. ایشان وقتی به آبادان برای مأموریت می رود، این انگشتر را بالای طاقچه حمام جا می گذرد و دربازگشت به ساری یادش می افتد که انگشتر بالای طاقچة حمام جا مانده است. وقتی آمد خیلی ناراحت بود. گفتم: آقا چرا اینقدر دلگیری؟ گفت: وا.. انگشترِ بهترین عزیزم را در آبادان جا گذاشتم، اگر بیفتد و گم شود واقعاً سنگین تمام می شود.گفت: بیا امشب دوتایی زیارت عاشورا و دعای توسل بخوانیم شاید این انگشتر گم نشود یا از آن بالا نیفتد.جالب اینجا بود که ما زیارت عاشورا را خواندیم و راز و نیازکردیم و خوابیدیم. صبح که بلند شدیم دیدیم انگشتر روی مفاتیج الجنان است. اصلاً باورمان نمی شد همان انگشتری که در آبادان توی حمام جا گذاشته بود روی مفاتیج الجنان بالای سرما باشد .
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
ده خاطره از شهید محمد بروجردیمادرش از درد به خودش مي پيچيد پدرش دويده بود پي قابله. قابله آش پز خانه ارباب هم بود. مباشر ارباب جلويش را گرفته بود. گفته بود: زنم … داره مي ميره از درد! گفته بود به من چه؟ افتاده بودند به جان هم، قابله هم دويده بود سمت خانه. وقتي محمد به دنيا آمد پدرش توي ژاندارمري زنداني بود. پدرش را حسابي زده بودند همان شد وقتي مرد جمع کردند آمدند تهران، خيابان مولوي يک خانه اجاره کردند از اين خانه هايي بود که وسط حياط حوض آب داشت؛ دورتادورش حجره موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
همت به روایت همسرش چمشمش که به بچه ها و سنگر ها می افتاد، دیگر حواسش به هیچ چیز نبود. یک روز بیشتر از عروسی مان نگذشته بود.می رفتیم پاوه ،هر جا می رسید پیاده می شد و با بسیجی ها حال و احوال می کرد. وقتی پیاده شد،چند نفر که بیرون بودندجلو دویدند، شروع کردن بدن و لباس حاجی را دست کشیدن و بویدن. باران روی بدن حاجی سر می خورد،باد گیرش را هم از توی ماشین بر نداشته بود.یکی شان انگار همت پدرش باشد،شانه و دست او را بوسید و با دلتنگی گفت:این چند روزی که نبودید سنگر مون را آب گرفت خیلی اذیت شدیم. حاجی با حوصله گوش می داد. دست هایش را از دو طرف قلاب کرده بود پشت آنها انگار می خواست همه شان را در حلقه دو دستش جا دهد..
موضوعات مرتبط: برچسبها: شهید محمد جهان آرا فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی«خرمشهر»
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
شهید حاج محسن وزوایی گوشه ای از وصیت نامه والله قسم وقتى کمى از فشار کارم کم مى شود در خود احساس ضعف و کوچکى مى کنم. آخر میدانید اى امت شهید پرور ایران امروز در شرایطى هستم که لحظه اى غفلت، خیانت به اسلام و قرآن است.
موضوعات مرتبط: برچسبها: شهید یوسف کلاهدوز
در روز اول دیماه 1325 در شهرستان «قوچان» متولد شد پدر و مادر متدین او نامش را «یوسف» گذاشتند.
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
خبرگزاری فارس: خورشید مرا میان جنازهها و سربازانی که عربی بلغور میکردند، تنها گذاشت تا درد دوری را بهتر احساس کنم. به محض غروب خورشید و تجسم آموزشهای شهید چمران در ذهنم، در حالی که با سر و صورت و لباس خونی میان جنازهها خوابیده بودم، نمازم را خواندم. ![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
با ياد شهيد بهشتی...![]() آقای بهشتی دوستان خود را همواره به آينده اميدوار می كردند و به آنان روحيه میبخشيدند. مجلس و محضر ايشان، مجلس منفیبافی و اظهار يأس و دلسردی و دلمردگی نبود، بلكه مجلس تجديد نشاط در كار و تقويت روحيه و اراده و خوشبينی بود.
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
سخن شهيد موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
شهید حاج کاظم نجفی رستگار امیدوارم که خداوند متعال رحمت خود را نصیب بنده گناهکار خود بفرماید و مرا به آرزوی قلبی خود ، یعنی شهادت فی سبیل الله برساند که تنها راه نجات خود میدانم و آرزوی دیگرم این است که اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گناهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره پاره به دیدار الله و ائمه معصومین (ع) بخصوص سید الشهداء (ع) بروم .
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
چریکهای چمران/2
آبگوشت خوردن زیر باران گلوله
خبرگزاری فارس: تویوتا با عجله و زیر باران گلوله از منطقه فرار کرد و ما ماندیم و یک دیگ آبگوشت که بچهها باید بدون قاشق و ظرف از آن میخوردند. قرار شد بچهها سه تا سه تا بروند و غذا بخورند و بقیه مراقب تحرک دشمن باشند. ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
جنگ در کلام رهبر
شهادت را مهمانی میدانستند
خبرگزاری فارس: من نشسته بودم، نمیدانست که من هم ترکی بلدم. به زنش میگفت «گدیروخ گناخلقا»؛ (میهمانی میرویم) او هم میفهمید که «گناخلوق، نجور گناخلو خدی»! (میهمانی، چه جور میهمانی است!) هم این آگاه بود، هم او. ![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
کفشهای سیکیلویی حاج همت!
خبرگزاری فارس: ابراهیم صدایش درآمد و گفت "این کفشها مال بسیجیهاست، مال کسی نیست. بیخود بذل و بخشش نکنین." گفتم "خب مگه تو خودت بسیجی نیستی؟" گفت:"نه، به من تعلق نمیگیره." ![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
تفحص در طلائیه به روایت دوربین جانبزرگی
خبرگزاری فارس: تفحص؛ جستوجوی عاشقانه و صبورانهای است برای یافتن پیکر و پلاکهایی که نشان از هویت رزمندهای مفقودالاثر دارد و شهید جانبزرگی با حضور در فکه، طلائیه و شلمچه تلاش کرد تا با لنز دوربیناش این پیکار عاشقانه را به ثبت برساند. ![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
یادداشتهای شهید «نصرالله ایمانی»
دردآورترین شبهایی که در هویزه گذشت
خبرگزاری فارس: عوامل ستون پنجم، بیش از هر موقع، به داخل شهر نفوذ کرده بودند. در پستهای دیدهبانی افرادی دیده میشدند که در شب با چراغدستی علامت میدادند. بعدازظهر یکی از روزها به استادیوم رفتیم. قرار بود آموزش تخریب یاد بدهند. هنوز از شروع جلسه چیزی نگذشته بود که صداهای آژیری به گوش رسید. ![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
من گوسفند دارم حقوق نمیخواهم
خبرگزاری فارس: یکی از رزمندگان که در لشکر ثارالله مشغول به فعالیت بوده در برابر درخواست مسئولین لشکر نوشت:بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام به روان پاک شهدا. من چند تا گوسفند به اندازه ای که بچههایم شکمشان را سیر کنند دارم، حقوق مرا بدهید به افراد ندار و بی سرپرست. ![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
مناجاتهای شهید چمرانپرگشایمخوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
شهید چمران: خدا که میبیند!
يادم هست اولين عيد بعد از ازدواجمان كه لبناني ها رسم دارند و دور هم جمع مي شوند، مصطفي مؤسسه ماند ، نيامد خانه ي پدرم. آن شب از او پرسيدم : "دوست دارم بدانم چرا نيامدي؟ " مصطفي گفت : "الان عيد است. خيلي از بچه ها رفتن پيش خانواده هايشان اينها كه رفته اند ، وقتي برگردند براي اين دويست سيصد نفري كه در مدرسه مانده اند تعريف مي كنند كه چنين و چنان. من بايد بمانم با اين بچه ها ناهار بخورم، سرگرمشان كنم كه اينها هم چيزي براي تعريف كردن داشته باشند ." گفتم : " خب چرا چرا مامان برايتان غذا فرستاد ، نخورديد؟ نان و پنير و چاي خورديد. " گفت : "اين غذاي مدرسه نيست. " گفتم: "شما دير آمديد بچه ها نمي ديدند شما چي خورده ايد . " اشكش جاري شد گفت: " خدا كه مي بيند."
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب شهید پهلوان ابراهیم هادی
یک ماه از مفقود شدن ابراهیم می گذشت. بچّه هایی که با ابراهیم رفیق بودند هیچکدام حال و روز خوبی نداشتند. هر جا جمع می شدیم از ابراهیم می گفتیم و اشک می ریختیم.
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب سردار حسني سعدي: حسن باقري ، بسيار نوراني و مثل خورشيد ميدرخشيد من سعي ميکنم دو نکته درباره اين برادر بيان کنم: يکي درباره تلاش و کوشش اين برادر عزيز که با هم بوديم. يکي هم درباره لحظه و ساعت آخر شهادتش...
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب شهید مهدی باکری که بود ؟ ![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
فرزند سید عباس متولد 1344 تهران و اصالتاً تبریزی است. در سال66عملیات کربلای 8در شلمچه به شهادت رسید.
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب ادامه عکس ها در ادامه مطلب مشاهده شود موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
شهیدی که با 17 شهریور عهد بسته بود!
خبرگزاری فارس: حاج سعید قاسمی میگوید: فقط این را میتوانم بگویم که مظلوم بود. چه وقتی که زنده بود، چه وقتی که شهید شد. هفده شهریور 57 به یاران خمینی(ره) ملحق شد، هفده شهریور 74 هم به دیدار خدای خمینی(ره) رفت.
![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
خبرگزاری فارس: حضرت آیت الله خامنهای با اشاره به برگزاری اجلاس نم در تهران تاکید کردند: دشمنان ملت ایران با حماقت خود این اجلاس را به یک جنگ دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران تبدیل کردند که نتیجه آن شکست مفتضحانه آنها بود. ![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب وصیتی برای نوزاد 17روزه+ عکس
خبرگزاری فارس: شهید اصغری خواه دروصیتنامهای خطاب به نوزاد خود نوشت که مسئولیتم در برابر اسلام و انقلاب بیش از مسئولیتم برای خانوادهبود.
![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
عاشورایی که قبل از محرم به پا شد+عکس
خبرگزاری فارس: فرماندهی این عملیات به قرارگاه سیدالشهدا(ع)، یکی از قرارگاه های تابعه نیروی زمینی سپاه واگذار شد. در شب اول عملیات تپه شهید صدر، تخته سنگی و مقر فرماندهی دشمن به تصرف نیروهای خودی درآمد.
![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
وعده شهید بروجردی به مادرش
بگذار انقلاب به سامان برسه، با هم نان و پنیر هم میخوريم
خبرگزاری فارس: مادر میپرسید: «پس کی میآیی؟ بنشینیم دور هم نان و سبزی و پنیری بخوریم؟» میخندید، میگفت «بگذار انقلاب به سامان برسه، با شما نان و پنیر و سبزی هم میخورم».
![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
شهید «سید مجتبی هاشمی» به روایت همسر
خانه 1000 متری که خرج جنگ شد
خبرگزاری فارس: صمیمیترین دوستانش هنوز نمیدانند آقا سید به جز آپارتمانی که داشتیم، سه خانه دیگر هم داشت که برای جنگ فروخت و به جز مغازههایی که دوستانش میدانستند، مغازه دیگری هم داشت که خرج مایحتاج جنگ کرد.
![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
برخورد انقلابی شهید هاشمی با رئیس دادگاه سوسنگرد
خبرگزاری فارس: وقتی گزارش برخورد قاطع شهید هاشمی با رئیس دادگاه سوسنگرد به تهران رسید، فرمانده کل سپاه گفت: «حاج علی هاشمی و بسیجیها پشتیبان این مملکت هستند».
![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار اعضای شورای عالی حوزه های علمیه:
به آموزش و فراگیری علوم عقلی اعم از فلسفه و کلام اهتمام شود
خبرگزاری فارس: رهبر معظم انقلاب مبنای اصلی کار در حوزه های علمیه را تربیت فقیه خواندند و فرمودند: لازم است در کنار توجه به این مبنای اصلی به آموزش و فراگیری علوم عقلی اعم از فلسفه و کلام نیز اهتمام شود.
![]() موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
زیباترین جوان ایرانی در سال 1338 که بود؟
خبرگزاری فارس: تصویر او در سال 38 به عنوان تصویر زیباترین جوان ایرانی، جلد مجلههای آن روزها شد. سالها بعد و با آغاز جنگ، این جوان زیبا که دیگر مبارزی کارکشته شده بود، با 70 ـ 80 نفر از اهالی جنوب شهر که زیرپیراهنی و شلوار کردی، لباس رزمشان بود، به خرمشهر رفت. ![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
جنگ در کلام رهبر
بچهها آرپیجی هم نداشتند
خبرگزاری فارس: بنده در همان دوران غربت، وقتی خرمشهر در اشغال دشمنان بیگانه بود، نزدیک پل خرمشهر رفتم و به چشم خودم دیدم وضعیت چگونه است.
![]()
موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب |
| ||||||