شهدا شرمنده ایم
خاطرات مردان بی ادعا 
قالب وبلاگ
نويسندگان
طراح قالب

ناگفته هایی از عملیات مبارزه با گروهک تروریستی پژاک -2

ترکیب نیروهای عمل کننده

یگان صابرین

سپاه که پس از پایان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس برای یکی از بزرگ ترین و مهم ترین عملیات هایش آماده می شد نیروی انسانی داشت مرکب از یادگاران دوران دفاع مقدس که هر یک از آنها در کوله بارشان خاطرات و تجاربی گرانبها از این دوران داشتند که می بایست آن را در این عملیات به کار می گرفتند. در کنار آنها جوانانی تربیت شده در مکتب اسلام با ایمانی آسمانی، عزمی پولادین و روحی حماسی و سرشار از شوق خدمت به نظام و انقلاب بودند.

عملکرد موفق این ترکیب خوش نما می توانست اثبات کند که جوانان پیوسته به سازمان سرافراز و پرتوان سپاه رهروان صادق و بصیر شهیدانی هستند که گرما و عطر خون جاری شده آنها در سرزمین ایران همچنان گرمابخش و معطرکننده این سرزمین سلحشورپرور است. با آغاز فصل گرما و آماده شدن جاده ها با زحمات سخت و طاقت فرسای گروه مهندسی و رام کردن نسبی کوهستان وحشی منطقه، عملیات سرکوب اشرار جانی و درنده خو نیز آغاز شد.

رزمندگان دلاور اسلام می بایست با غلبه بر موانع طبیعی که حرکت عادی را هم سخت می کرد و عبور از انواع موانع خطرناک و کشنده نظامی که دشمن در جای جای منطقه ایجاد کرده بود، خود را به محیط درگیری مستقیم با دشمن می رساندند و پس از صرف انرژی زیاد، با دشمن جنگ رو در رو می کردند.

آغاز عملیات اصلی

یگان صابرین

عملیات اصلی از منطقه «بورالان» در مرز ترکیه شروع شده، راه ها بر دشمن بسته شد، در چند مرحله درگیری شدت گرفت، اما دشمن نتوانست راهی بیابد، چند کشته داد و در آنجا شکست را پذیرفت و برای جلوگیری از سقوط سایر مقرها و پناهگاه هایش آنها را بیشتر تقویت کرد.

می بایست به دشمن امان داده نمی شد و حرکت بعدی در ارتفاعات قندیل و پیرامون قله حاج ابراهیم که 300 متر بلندتر از قندیل است، شروع شد. سختی ها، موانع، خطرات موقعیت برتر جغرافیایی دشمن، ارتباط شخصی و خانوادگی، نیازها و کمبودها و ... هیچ کدام باعث تردید و زمین گیر شدن نیروهای سلحشور عملیات کننده نشد و آنها قدم به قدم، تپه به تپه و قله به قله و ارتفاع به ارتفاع جلو می رفتند، درگیر می شدند و با وجود مجروح و شهید شدن همرزمان از حرکت باز نمی ماندند، هر چه مقاومت دشمن بیشتر می شد، انگیزه و عزم رزمندگان برای شکست دشمن و فتح منطقه قوی تر می شد.

پس از فتح قله حاج ابراهیم دشمن برای بازپس گیری هر چه توان داشت به کار گرفت، اما به جایی نرسید. در طول عملیات چندماهه جایی نبود که تسخیر شود و دشمن بتواند با پاتک کردن آن را پس بگیرد. کوه مروان هدف بعدی بود که در نبردی از ابتدای صبح تا 9 شب ادامه پیدا کرد و در نهایت دشمن زیر بار تهاجم سنگین رزمندگان خستگی ناپذیر مجبور شد آنجا را تخلیه کند و تحویل دهد.

پس از درگیری در چند منطقه دیگر که با پیروزی رزمندگان همراه بود نوبت به ارتفاعات «گوئیدزه» رسید. درگیری در این محل از هفت صبح تا چهار بعد از ظهر طول کشید و در نهایت اقدام شجاعانه و کم نظیر شهید والامقام این عملیات «محمد جعفرخانی» بود که با دور زدن دشمن و غافلگیر کردن آن کار را فیصله داد. این ارتفاعات برای دشمن بسیار مهم بود و پس از جاسوسان بیشترین تجهیزات و استحکامات را در آن، مستقر کرده بود.

سخت ترین مرحله عملیات

ارتفاعات سردشت

با تسخیر ارتفاعات «گوئیدزه»، مهم ترین و سخت ترین مرحله عملیات فرا رسید. برای دسترسی به جاسوسان باید دو عملیات مهم در دو محل به نام «قتمان» و «مام حسن» انجام می شد. عملیات در هر دو محل سخت بود، اما در «مام حسن» سخت تر.

چند روز پیش از آغاز عملیات جاسوسان، قتمان و دو قله اصلی دیگر که در احاطه جنگلهای «آلواتان» بودند تصرف شدند و مام حسن نیز پس از چند حمله سنگین سرانجام سقوط کرد. با سقوط این دو نقطه تقریباً همه چیز برای حمله به جاسوسان که می توانست بخش پایانی عملیات باشد، آماده شده بود.

جاسوسان به دلایل مختلف برای دشمن مهم بود و شاید آن را آخرین پناهگاهش می دانست و با از دست دادن آن جایی برای ماندن و حرفی برای گفتن نداشت، تا آنجا که در توان داشت و برایش مقدور بود برای حفظ آن به هر وسیله ای متوسل شده بود و به معنای واقعی یک دژ غیرقابل نفوذ و انهدام ساخته بود.

با اینکه همه قراین و ظواهر امر نشان می داد عملیات تسخیر جاسوسان بسیار سخت است، با آتش باری سنگین کار شروع شد و باز هم این شهید جعفرخانی بود که راه مناسبی را پیدا کرد و مقداری از آن ارتفاع بالا رفت و سنگرهای کمین دشمن را یکی یکی پاک سازی می کرد.

شباهت شهید امروز با شهید دیروز

به گفته یکی از همرزمان شهید جعفرخانی این شهید همیشه با خودش 30 خشاب فشنگ می برد و در حین درگیری وقتی پایش بر روی مین رفت و به شدت مجروح شد و امکان تحرک و جابه جایی از او گرفته شد در یک نقطه مستقر شد و با نبرد به دشمن ادامه داد تا آنجا که پس از شهادتش وقتی دوستان بالای سر جنازه مطهرش رسیدند مشاهده کردند بیشتر خشاب هایش را شلیک کرده و پوکه فشنگ هایش در اطرافش ریخته و این نشان می داد که این شهید بزرگوار تا لحظه اصابت گلوله دشمن در حال نبرد بود.

این نقل قول، خاطره شهادت «مرتضی حمزه دولابی» فرمانده گردان های لشکر سیدالشهدا(ع) را در دوران دفاع مقدس به خاطر می آورد که وقتی فرمانده لشکر، شهید «کاظم رستگار» کسی را به دنبال وی می فرستد که به او بگوید نیروهایش را عقب بکشد فردی که پیغام را برده بود پس از بازگشت گفت، شهید حمزه دولابی ساق پایش را به رانش بسته بود تا پای عقب نشینی نداشته باشد و گفته بود چون می دانم امام راضی به عقب نشینی از این منطقه و در این وضعیت نیست، عقب نمی نشینم. آنجا ماند، آنقدر جنگید تا شهید شد.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, ] [ 12:14 ] [ محمد جواد ]
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
حمایت میکنیم
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 355
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 360
بازدید ماه : 675
بازدید کل : 19404
تعداد مطالب : 330
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1