شهدا شرمنده ایم

شهدا شرمنده ایم
خاطرات مردان بی ادعا 
قالب وبلاگ
نويسندگان
طراح قالب

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، دریادلان نیروی دریایی در هشت سال دفاع مقدس، دل طوفانی‌شان را به دریا زدند ‌و همدوش امواج، پاسدار امنیت ‌آب‌های کشورمان شدند. خاطرات رزمندگان عرصه دریا در کتاب «آب و آتش» تدوین شده است که یکی از آنها را می‌خوانیم.

****

اوایل جنگ بود، به‌ دلیل موقعیت حساس جنگ، همیشه در حالت آماده‌ باش بودیم. یک روز که در اتاق آماده‌ باش (آلرت) بودم، سرهنگ یاسینی به اتفاق ناخدا بزرگی که همراه هم دیگر بودند، بیدارم کردند. یاسینی رو به من کرد و گفت: خلعتبری می‌خواهم بروی زیر آب! از حرف یاسینی تعجب کردم و با خنده‌ای بر لب از جای خود بلند شدم. مأموریتم پرواز به سمت اسکله‌‌های البکر و الامیه بود.

وقتی ‌به سمت هدف پرواز کردم و به اسکله‌ها نزدیک شدم، فرمانده قهرمان ناوچه پیکان با بی‌سیم خطاب به ما فریاد می‌زد: ای هابیلیان آسمان سمت 210 درجه 12 مایلی، چهار فروند ناوچه عراقی مشاهده می‌شود، نابودشان کنید. پس از شنیدن پیام فرمانده پیکان، به سمت ناوچه‌های عراقی، سمت گرفتم. مشاهده کردم سه فروند ناوچه «اوزا» و یک فروند اژدرافکن عراقی به حالت تدافعی قرار گرفته‌اند تا از گزند حملات هوایی در امان باشند. از طرف دیگر هواپیماهای عراقی نیز در آن اطراف پراکنده بودند، ولی جرأت نزدیک شدن به ما را نداشتند.

به محض اینکه روی ناوچه‌‌های عراقی شیرجه رفتم، ناوچه عراقی یک موشک به سمت ناوچه ایرانی هدف‌ گیری کرد. به ‌ناوچه‌های خودی گفتم که مواظب خودشان باشند؛ من هم بلافاصله دو فروند موشک به سمت ناوچه‌های عراقی شلیک کردم. وقتی دوباره تصمیم گرفتم دو فروند موشک دیگر به سمت آنها پرتاب کنم، مشاهده کردم دو ناوچه عراقی از سطح آب دریا محو شده‌اند. موشک‌‌های مانده خودم را به سمت دو ناوچه دیگر عراقی پرتاب کردم و سریع به سمت پایگاه برگشتم؛ در مسیر برگشت با رادیو به پایگاه پیام دادم که یک هواپیمای دیگر به منطقه بیاید.

بعد از مشخص شدن هواپیما، به خلبانش گفتم که یک فروند ناوچه عراقی در منطقه باقی مانده است که باید او را نیز مورد هدف قرار دهد. خلبان ساجدی با وجود درد شدید کمر و گردن، آن مأموریت را برعهده گرفت و با موفقیت توانست علاوه بر آن یک فروند ناوچه، سه فروند ناوچه دیگر دشمن را نیز در دهانه «ام ‌القصر» نابود کند. وقتی از هواپیما پیاده شدم با کمی مکث دوباره برگشتم و موتور سمت راست را روشن کردم.

صبحانه نخورده بودم. سرگرد ضرابی مقداری نان آورد. همان جا داخل اتاقک خوردم و بلافاصله خودم را با یک پرواز دوباره به منطقه جنگی و عملیاتی رساندم. دراین هجوم برق‌آسا دو فروند دیگر از ناوچه‌‌های عراقی را به قعر دریا فرستادم. فوری با ناوچه پیکان تماس گرفتم. گفتند: دو ناوچه دیگر درحال فرار هستند. آنها را دنبال کردم و در یک کیلومتری آب‌های کویت یکی از آنها را مورد هدف قراردادم و دیگری به جزیره بو بیان کویت پناهنده شد که ما مجاز به زدن آن منطقه نبودیم. (کشور کویت به عمد ناوچه دشمن ما را پناه داده بود) به این ترتیب آن روز تاریخی و پرحماسه به پایان رسید.

روز بعد یکی از خلبان‌ها که در منطقه پرواز داشت، در بازگشت از پرواز گفت: یک ناو خیلی بزرگ عراقی وارد منطقه شده است. این امر درحالی اتفاق افتاده بود که پرچم پرافتخار جمهوری اسلامی ایران بر فراز اسکله‌های البکر و الامیه به اهتزاز درآمده بود. به همین دلیل به من دستور داد فوری به منطقه بروم. بلافاصله پرواز کردم و آن غول بزرگ را در منطقه دیدم. سریع به سمت آن ناو، حالت تهاجمی گرفتم. با شلیک اولین موشک، پل فرماندهی آن ناو را هدف گرفتم و موشک دوم را به پهلو و شکم ناو زدم. وقتی از روی ناو رد شدم دیدم بر روی باند ناو، یک فروند بالگرد و چهار دستگاه کاتیوشا مستقر است و شعله آتش از آن زبان می‌کشد.

لکن هنوز ناو غرق نشده است. دستور دادند دوباره آن را هدف قرار دهم. من اعتراض کردم و گفتم: خودم آن را زدم. شما بروید و آن را یدک کنید. این ناو در محدوده آب‌های ماست. در همین حال جناب فکوری با من تماس گرفت و سخت عصبانی بود، دلیل نرفتن مرا نپرسید و اجازه نداد که من صحبت کنم ـ موضوع را دقیق نمی‌دانست ـ با فریاد به من دستور داد به هر نحوی که شده باید آن ناو زده و متلاشی شود.

با این وجود من دستور را اجرا کردم و دوباره به سمت ناو هجوم بردم. به من اطلاع داده بودند که این ناو عراقی حدود هشتصد نفر نیرو دارد. بلافاصله به بالای سر آن ناو رسیدم، دیدم هوا طوفانی است و بالگردهای عراقی که بر روی ناو هستند، قدرت پرواز کردن را ندارند تمام توان و با تمام موشک‌هایم آن را بار دیگر مورد هدف قرار دادم و سریع محل را ترک کردم.

صبح روز بعد خبر دادند ناو عراقی غرق شده است. بار دیگر مأموریت یافتم که به دو فروند ناوچه عراقی که در آب سرگردان بودند، حمله کرده و آنها را منهدم کنم. این کار را هم کردم و آن دو ناوچه را هم به قعر آب‌های خلیج فارس فرستادم. بعدها از اسرای عراقی شنیدم که می‌گفتند: آن دو ناوچه از نوع مین جمع‌ کن بودند و ایران با زدن آنها کمر نیروی دریایی عراق را شکست.

با افتخار می‌گویم که عراق بعد از تاریخ هفتم آذرماه سال 1359 فاقد نیروی دریایی شد و نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، قدرت اول دریایی در خلیج فارس شد.

راوی: شهید سرهنگ خلبان حسین خلعتبری

انتهای پیام/ت


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 21 مهر 1391برچسب:, ] [ 11:17 ] [ محمد جواد ]
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
حمایت میکنیم
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 180
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 185
بازدید ماه : 500
بازدید کل : 19229
تعداد مطالب : 330
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1